تف به زمانه ای که پا ، همره دل نمی شود



بی بی عشق همقدم ، با شه دل نمی شود



 



بازی عشق را کسی ، تن ندهد به حکم دل



بردن پنج شاهدان ، با ده دل نمی شود



 



چه چه بلبلان اگر هم ، برسد به  گوش ما



موجب تحسین لب و ، به به دل نمی شود



 



در شب سرد و تار ما ، عاشق بی ستاره را



چشم امید ، پر فروغ ، از مه دل نمی شود



 



ننگ به دوره ای که از ، ترس نگاه این و آن



خنده ی بی بهانه ای ، از ته دل نمی شود

کیوان رادفر